تو را دوست دارم
تو را در تصنیف های قدیمی دوست دارم وقتی که بر تن شمعدانی در قاب پنجره گل می کنی و من دلم را زیر عطر جادوئی چشمانت در نی لبکی پر از قاصدکُ پروانه در التهاب ماه می نوازم و ما شایعه می شویم در شهری که مردمانش از رنگین کمان یک شب بی باران حرف می زنند و تنها کوچه می داند که آن شب لحن لبخند تو در آسمان می پیچید ...