نيايش گلم ديروز يه كار خيلي بدي كردم . اميدوارم كه منو ببخشي . ميدونم كه با روح بزرگي كه داري مي بخشي منو . ولي عزيز مادر قول ميدم ديگه تكرار نشه . هميشه بعد از ظهرها از ساعت 2.5 تا ساعت 6-7 مي خوابي . ديروز هم به هواي اينكه خوابيدي ساعت 4 تنها گذاشتمت خونه و رفتم يه جايي كه كارم فقط 1 ساعت طول مي كشيد . اونجا هم كه بودم مدام آيه الكرسي خوندم كه مبادا بيدار بشي و بترسي . ساعت 5 كليد رو كه به در انداختم يهو پريدي بغلم و با بغض گفتي " ندا مادر كجا رفته بودي ؟" بهت گفتم كه كجا بودم بعد گفتي " خوب منم مي بردي" اينجا بود كه ديگه بغض من هم شكست و يك ربع توي بغلم دوتايي گريه كرديم . دختر مهربونم همين كه اشك منو ديدي گفتي " من ديگه گريه نمي كن...