نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

مي دود به هاي و مي دود به هو

باد می دود بهار می دود رود بی قرار می دود ابر می دود درخت می دود کوه استوار می دود هرچه ساده هرچه سخت می دود کرم خاکی از میان خاک بی صدا می دود پیچکی شکسته با عصا می دود سنگریزه ای بدون دست و پا می دود می دود ولی چرا ؟ می دود ولی به مقصد کجا ؟ غنچه های نوجوان درخت های پیر آسمان سرفراز و خاک سربه زیر روزهای زود و سالهای دیر هرچه بود و هرچه می شود هرچه رفت و هرچه می رود می دود به سمت پس کجاست ؟ کو ؟ می دود به پای جستجو می دود به های و می دود به هو می دود فقط به سوی او عرفان نظر آهاری ...
20 فروردين 1391

مبارك بادت اين سال و همه سال

      سال نو می شود . زمین نفسی دوباره می کشد . برگها به رنگ سبز در می آیند و گلها لبخند می زنند و پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره…من…تو…ما… کجا ایستاده ایم . سهم ما چیست ؟... نقش ما چیست ؟… پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟… زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان و چون همیشه امیدوار و سال نومبارک … ...
28 اسفند 1390

نوروز 91 مبارك

یادم باشد که زیبایی‌های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی‌های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند نه آن گونه که می‌خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی‌تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی‌تواند با دیگران مهربان باشد                             ...
25 اسفند 1390

بوي باران

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست   نرم نرمک می رسد اينک بهار   خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در اين روزگار جامه رنگين نمی‌ پوشی به کام باده رنگين نمی ‌بينی به جام نقل و سبزه در ميان سفره...
21 اسفند 1390

سين هفتم هفت سين جهان

دنیا پر از سین است و شما می توانید از بی شمار سین های عالم، هر کدام را که خواستید بردارید. من اما از میان همه سین ها، سیمرغ را انتخاب می کنم.هرچند گنجشکی کوچکم و هرچند روی شاخه نازک زندگی نشسته ام اما دلم بی تاب پر زدن در هوای قاف است... بی تاب آن کوه بلندی که روی لبه جهان است و آنطرفش دیگر خاکی نیست و زمینی. و همه اش آسمان و همه اش ملکوت است. و به فکر آن درختم. آن درخت که سیمرغ بر آن آشیانه دارد و شاخه هایش تا دورترین نقطه آسمان رفته است. اگر سیمرغی هست پس گنجشک ماندن و بلبل ماندن و طاووس ماندن، گناه است. باید رفت و بسیار رفت. باید پر زد و بسیار پر زد تا آهسته آهسته سیمرغ شد. اگر سیمرغ را می خواهی باید سفر کنی و این سفری سخت است، ب...
14 اسفند 1390

دنیایی از اکلیل و پولک

ما بچه ها اهل زمینیم اما زمین دنیای ما نیست این یک وجب دنیای خاکی تا آخرش هم جای ما نیست *** دنیای خالی از گل سرخ دنیای سنگ و سد و دیوار دنیای آدم های بد جنس گرگ بد و روباه مکار *** اینجا " علی بابا" غریبه است اینجا " عمو نوروز" تنهاست طفلک " ننه سرمای" قصه در چشم هایش غصه پیداست *** انگار یک جادوگر پیر با یک عصای سحر آمیز باغ قشنگ قصه ها را دنیای ما را ، کرده پاییز *** دنیای ما پر بود از شور از قصه شنگول و منگول از بزبز قندی که جنگید با گرگ ها ، با گله غول *** مرغی که تخمی از طلا داشت آن جوجه های پرحنایی یک قسمت از دنیای ما بود ...
13 اسفند 1390

روز عرفه ، روز نیایش

دختر مهربونم ، گل شاد و خندانم  به روز عرفه، روز نیایش هم می گویند . برای این که روز عرفه روزِ دعا و روز راز و نیاز با خداست و نیایش ؛ یعنی دعا و صحبت با خدا، یعنی هر چه دلمان می خواهد به خدای مهربانمان بگوییم و از او بخواهیم، یعنی مناجات با خدا، روز عرفه، روز نیایش ، روز درد و دل کردن با خدا، روز خوبی و خوبی ها، یک روز خوب از روزهای خوب خداست. روز عرفه روز بزرگی است که باید تمام سال، منتظر رسیدنش باشیم. نیایشم ، خوشحالم که این اسم زیبا رو برات انتخاب کردیم ... زانو بزن! اینجا آستان خاکساری ست، اینجا بلندمرتبه ترین نقطه تعالی انسان است. این سجده گاه، این خاک، این صحرا... . این صحرا، صحرای عرفات است و تو حاجی کع...
13 اسفند 1390