نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

فرشته

1390/6/23 11:36
نویسنده : مادر جون
464 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته تصمیمش رو گرفته بود.پیش خدا رفت وگفت: خدایا می خواهم زمین را از نزدیک ببینم. اجازه می خواهم ومهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمینی است. خداوند درخواست فرشته را پذیرفت. فرشته گفت تا باز گردم بالهایم را اینجا می سپارم.این بالها در زمین چندان به کار من نمی ایند.خداوند بالهای فرشته را بر روی پشته ای از بالهای دیگر گذاشت و گفت: بالهایت را به امانت نگاه می دارم اما بترس که زمین اسیرت نکند زیرا که خاک زمینم دامنگیراست.فرشته گفت باز می گردم حتما باز می گردم.این قولی است که فرشته ای به خدا می دهد.

فرشته به زمین امد و از دیدن ان همه فرشته بی بال تعجب کرد. او هر که را می دید به یاد می اورد زیرا قبلا او را در بهشت دیده بود. اما نمی فهمید چرا این فرشته ها برای پس گرفتن بالهایشان به بهشت برنمی گردند.

روزها گذشت و با گذشت هر روز فرشته چیزی را از یاد برد و روزی رسید که فرشته دیگر چیزی از ان گذشته دور و زیبا به یاد نمی اورد. نه بالش را و نه قولش را.

فرشته هرگز به بهشت برنگشت.

منبع پیامبری از کنار خانه ما رد شد/عرفان نظراهاری

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

متین
19 شهریور 90 12:10
مرسی خواهر ولی هنوز بلد نیستم توش چیزی بذارم خودت باید بیای اینجا بهم یاد بدی...
مامان آريا
19 شهریور 90 14:23
شیرین
20 شهریور 90 11:03