نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

صداقت

1390/11/29 10:16
نویسنده : مادر جون
599 بازدید
اشتراک گذاری

  يه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده!!

نتیجه اخلاقی داستان

  • عذاب وجدان هميشه مال كسي است كه صادق نيست
  • آرامش مال كسي است كه صادق است
  • لذت دنيا مال كسي نيست كه با آدم صادق زندگي مي كند
  • آرامش دنيا مال اون كسي است كه با وجدان صادق زندگي ميكند
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زهره مامان نیایش
29 بهمن 90 19:41
خیلی زیبا بود ممنون ان شا الله که همه بتونیم صداقت رو به بچه هامون یاد بدیم که البته میسر نیست جز در عمل خودمون ممنون از حضورت خانمی بوس برای مامانی و نیایش گل
مامان سانای
3 اسفند 90 11:10
جالب بود
مامان الینا
13 اسفند 90 23:56
خیلی خیلی جالب بود واقعا لذت بردم