دوست دارم ... دوستت دارم ... دوستت دارم ...
...تو آخر خوب قصه هائی و یه رویای قشنگ تو یه فرشته نجات توی کابوس وحشت خوابی و یه دست مهربون برای نوازش گلبرگ... تو یک حقیقتی، یک حقیقت بی پایان... تو رقص دلربای ساقه های طلائی گندم تو موسیقی لطیف بادی... تو یه غزل عاشقانه توی رساترین شعر ذهن کودکانه منی... تو مثل قهر بی ریای نسترن، زیبا و جذابی ... تو آشوب دلتنگی غم انگیز دریا برای رسیدن به لحظه غروبی... تو مثل یه مروارید همخونه صدف نگاه منی... تو مثل یه سکوت قشنگ رو دستای پر از نیایش گل های یاسی... تو یک حقیقتی، یک حقیقت باور نکردنی... یک وجود صبور و یک قلب پر از سخاوت... تو شیرین ترین واقعیت زندگی منی... تو با وقارترین و با غرور ترین نقطه شروع بهشتی خنده ...