نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

آن فرشته کو

1390/7/28 10:35
نویسنده : مادر جون
497 بازدید
اشتراک گذاری

يک فرشــــــــته داشت می دويد
توی کوچــــــــه های آســــــمان
روی سنگـــــفرش کهکـــــــشان
می دويد و هرکجا که می رسيد
با گچ ستاره ها
عکس يک شـــــــهاب می کشيد


***
می دويد و خنــــده هاش نور بود
غصــــــه را بلـــــــــــد نبـــــــود
غصــــــه از بهشـــــت دور بــود
می دويد و بوی رفتنش عجيب بود
رد پايش از شکوفه های سيب بود
***
می دويد و ناگهان
دامنش به ابرها گرفت و ليز خورد
از کــــــنار خانه خدا چکــــــــــــيد
قطــــره قطــــره روی خاک مــرد

***

هيچکـــــــس ولـــــــــی نگفت
آن فرشته ای که می دويد کــــو!
جای او چقدر خالی است
آی ای خدا ؛ تو لا اقل بگو.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نازنین نرگس نفس مامان
28 مهر 90 15:02
سلام شعر زیبایی بودخانمی ممنون از حضورتون و تبریکتون
مامان نیایش
30 مهر 90 10:08
خیلی قشنگ بود ممنونشاد باشی همیشه