عشق در شهر
ما آدمهای شهری برای عشق خوب نیستیم.
خوبیم برای پول درآوردن، برای ایدههای نو، برای کارهای غیر عادی، برای عادتهای تکراری، برای تحمل بدترین شرایط زندگی، برای سرعت، برای فقر دائمی، برای ثروتهای ناگهانی و برای خیلی چیزهای دیگر، اما برای عشق، نه.
سینههای تنگ ما برای عشقهای بزرگ خیلی خیلی کوچکند. برای عشقهای واقعی. برای عشقهای بیحساب، بی معامله، بی اندازه.
برای چشمهای نیایش،
وقتی ناگهان دست از شیر خوردن میکشد،
سرش را عقب میدهد،
توی چشمهایم زل میزند،
و میخندد.
سینهام تنگ است برای عشق بزرگ این لحظه کوچک.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی