نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

خندیدن

  خندیدن یک نیایش است اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی...   هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد، به آرامشی عظیم دست می یابی   سرور و شادی،خدای درون فرد است   که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!     شادی ، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است     ضرر نمی کنی!از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کن    مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه   ...
18 خرداد 1390

زندگی چیست؟

    زندگی یک گُل سرخ که من از بوته ی احساس خودم می چینم                                         لب یک پنجره ی آبی چوبی به تماشای جریان سرخی اش می شینم لب این پنجره تا این گُل هست می توان تا قله های اوج رفت می شود پرنده بود از درٌه های غم گذشت زندگی دیگر چیست؟ زندگی راز شکیبایی توست وقت آزادی پروانه ی عشق که تو از عمق وجود در پیله ی دل پروردی از برای آزادی اش مهرش از دل افکندی ...
18 خرداد 1390

الو ... الو ... سلام

ا لو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه خدا نیست؟؟؟؟ پس چرا کسی جواب نمیده؟ یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس ، بله با کی کار داری کوچولو؟ خداهست؟امشب باهاش قرارداشتم........قول داده امشب جوابمو بده. بگو من میشنوم . کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟ من با خدا کار دارم ... هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم . صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟ فرشته ساکت بود ، بعد از مکثی نه چندان طولانی : نه خدا خیلی دوستت داره مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گری...
18 خرداد 1390

مادر !

WHEN I CAME DRENCHED IN THE RAIN………………… وقتی خیس از باران به خانه رسیدم BROTHER SAID : “ WHY DON’T YOU TAKE AN UMBRELLA WITH YOU?” برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ SISTER SAID:”WHY DIDN’T YOU WAIT UNTILL IT STOPPED” خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ DAD ANGRILIY SAID: “ONLY AFTER GETTING COLD YOU WILL REALISE”. پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد BUT MY MOM AS SHE WAS DRYING MY HAIR SAID” اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت “STUPID RAIN” باران احمق THAT’S MOM!!! ا...
18 خرداد 1390

دوچرخه سواری

زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد. اوایل، خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب و ایرادهایم را ثبت می‌كند تا بعداً تك تك آنها را به‌رخم بكشد.   به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند كه من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یك خدا كه مثل مأموران دولتى.   ولى بعدها، این قدرت متعال را بهتر شناختم و آن هم موقعى بود كه حس كردم زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است، آن هم دوچرخه سوارى در یك جاده ناهموار! اما خوبیش به این بود كه خدا با من همراه بود و پشت سر من ركاب مى‌زد. آن روزها كه من ركاب مى‌زدم و او كمكم م...
18 خرداد 1390

عاطفه

مهربانم، ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته ، بر درمانده و شب و روز دعایش این است زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را همه هستی و رویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد مهربانم ای خوب یک نفر هست که با تو تک و تنها با تو پر اندیشه و شعر است و شعور پراحساس و خیال است و سرور ...
18 خرداد 1390

مادر روزت مبارک

سبد سبد بوی شقایق می آید و عطر یاس، در فرخنده میلاد یگانه دخت نبی ِ احساس، واژه کم می آید و زبان الکن میماند در وصف عظمت بانوی عصمت؛ و چه خوش ذوقند آنها که می نامند این روز را به نام مادر؛ و مادر، واژه ایست به عظمت آسمان و وسعت دریا؛ و در اوج این عظمت چه زیباست سادگی یک مادر برای یک کودک .. حالا نازدونه مادر با تموم سادگی می خواد بگه .. می خواد بگه مامانم ، میبوسم دستت رو برای ... برای ... برای همه خوبیات .. مامانم روزت مبارک؛ و خدایا سایه این فرشتگان مهربان را همواره بر سر ما مستدام دار ..  ...
18 خرداد 1390