نیایش عزيزمنیایش عزيزم، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

کتاب آفرینش نیایش

گزارش یک روز قشنگ

1390/7/21 9:35
نویسنده : مادر جون
458 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امید مامان .

دیروز روز خوبی بود . البته همه روزها خوبن مگه نه ؟

دیروز خوب بود چون از ظهر تا شب خودمون دوتا بودیم و حسابی با هم بازی کردیم . رفتیم (ددر ، هم و به به خریدیم ) و توی راه همه شو خوردیم . دوباره پفک خریدیم و نصفشو خوردی و رفتیم خونه .

با هم دیگه رفتیم حموم و تموم عروسک ها و قورقوری ها ت رو شستی ولی نمی گذاشتی بشورمت . یه کوچولو گریه کردی ولی بالاخره کار شستشو تموم شد . لیف اردک کوچولو (گَل گَل) قلقلکت می داد و می شستت .

از حموم که اومدیم بیرون من مشغول درست کردن شام شدم و برای شما CD گذاشتم . یهو اومدی آشپزخونه و گفتی (مامان اه اه) دیدم ای دل غافل نیایش خانم همه پفک رو خورده و آشغالش رو آورده بیاندازه توی سطل آشغال ...

بعد هم که شام آماده شد یک دونه ساندویچ که محتویاتش گوشت چرخ شده و تخم مرغ آب پز و خلاصه مخصوص خودت بود آوردم برات با سس کامل همه شو خوردی . آفرین گل مامان همیشه باید اینطوری غذا بخوری ها .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نیایش
20 مهر 90 11:17
ان شا الله همه روزهاتون با هم قشنگ باشه و خوش باشید مامانی و دخملی




مامان زهرا نازنازی
25 مهر 90 8:49
با افتخار و با اجازه لینکتون کردم خوشحال میشم پیش ما بیاین و اگر دوست داشتید زهرا نازنازی رو به جمع دوستانتون اضافه کنید