کودکی
کودکیها رفتند، چه ز ما باقی ماند ؟
دلخوشیهامان کو؟ چه ز ما جاری ماند؟
ما چه دلخوش بودیم ، مست از بازی خویش
همه با هم یکرنگ ، یکدل و دوست و خویش
گریه و خنده مان ، پر ز زیبایی بود
بازی و اشکنکش، وه چه رویایی بود
گویی از شادیمان یک جهان میخندید
میشد انگار هنوز خواب زیبایی دید
بعد از آن شو رو شری ، که به پا میکردیم
وای!کفشهای بزر گی ، که به پا می کردیم
بعد از آن ولوله ها ، که به پا میکردیم
خسته بودیم ولی ، ما چه ها میکردیم
گذشت افسوس چه زود آنهمه بود و نبود
با همه سختی ها ، زندگی زیبا بود
کودکیها رفتند ما بزرگیم اکنون
در پس بد بینی ، همه همچون مجنون
کودکیها رفتند، ما بزرگیم دگر!
در پی زندگی و زندگیها به هدر
در پس یک تردید زندگی معنا باخت
سوخت شادیهامان دلمان رنگ بباخت
روزمان شب شد و رفت چه ز ما باقی ماند؟
کودکیها رفتند، چه ز دل باقی ماند
آری آری رفتند، همه بازیها
گویی از یاد برفت همه شادیها
کودکیها رفتند، چه ز ما باقی ماند ؟
دلخوشیهامان کو؟ چه ز ما جاری ماند؟
**********
دنبال کودکیم می گردم ...
تو نمیدانی کجاست؟
من چشم میگذارم
تو پیدایش کن
منبع : mashghesher.blogfa.com هیچ !!