شيرين زبونم
دختر گلم
امروز اومدم از شيرين زبوني هات برات بنويسم . البته فايل صوتي همه اينا رو دارم . اگه دوستاي خوبم كمكم كنن و بگن كه كجا آپلودشون كنم حتما صداي قشنگت رو هم ميگذارم .
اتل متل توتويه پاي !!! حسن چه جويه
نه سير داله نه بستون مي مي شو بردن بزستون !!!
يك زن كردي داستم !!! اسمشو بزار پريناز !!!
دور كلاش قرمزي هاچين و واچين
اين پا تو ور چين .
دمال من زير دلخت آبالو مونده !!!
سواد دالي نچ نچ بي سوادي نچ نچ
پس تو دوست من هس تي .
جمعه شب هفته قبل رفته بوديم بوستان فدك . از اونجا كه نيايش تا اون موقع ماه كامل رو اينقدر واضح و دور از شهر نديده بود و هميشه به قول خودش ماه مي رفت زير ساختمون ها ، ماه كامل رو ديد و پرسيد : ندا مادر چرا ماه بزرگ و زرده ؟ گفتم هميشه مگه چه رنگيه ؟ گفت هميشه سفيده با يه ذره آبي
براش توضيحي دادم كه خودم هم زياد متوجه منظور خودم نشدم . بعد گفت : فكر كنم ماه امشب ستاره ها رو خورده و چاقالو شده . (آخه يه كتاب شعر داره كه توش همين رو نوشته)
بعد پرسيد : ندا مادر وقتي رعد و برق مي زنه و بارون مياد ، ماه هم خيس ميشه ؟
بهش گفتم ماه از ابرها بالاتره . به خاطر همين خيس نميشه .
چند روز پيش نيايش خانم شده بود ندا مادر و ندا مادر شده بود نيايش ؛
نيايش قصه - گريه مي كنه .
ندا مادر قصه - دي سده دخترم ؟ (چي شده دخترم ؟)
نيايش قصه - باز هم گريه .
ندا مادر قصه - چلا گليه مي تني ؟ (چرا گريه مي كني ؟)
نيايش قصه - مي خوام بيام بغلت .
ندا مادر قصه - نه عزيزم آخه نمي تونم بغلت بتنم .
نيايش قصه - دوباره گريه - آخه مي خوام بيام بغلت . منو بغل بكن .
ندا مادر قصه - نه عزيزم نمي تونم بغلت بتنم . آخه كملم درد مي تنه . (كمرم درد مي كنه)
نيايش قصه -
صبح ها هم كه از خواب بيدار ميشه :
ندا مادر سلام
صبح بخير
ساد باسي هميسه
مثل گل پيازچه
من : سلام مادر ، بنفشه
نيايش :
ندا مادر سلام
صبح بخير
ساد باسي هميسه
مثل گل پيازچه
من : عزيزم بنفشه
نيايش :
ندا مادر سلام
صبح بخير
ساد باسي هميسه
مثل گل پيازچه
من : دخترم مثل گل بنفشه
نيايش :
ندا مادر سلام
صبح بخير
ساد باسي هميسه
مثل گل پيازچه
و اين گفتگو ادامه دارد ...